«مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ی «ایران» را ترسیم خواهد کرد و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد…»این جمله، زیباترین جمله ای است که یک میهن پرست در مقابل توطئه چین ها و وطن فروش ها بیان می کند. این جمله را یکی از سرداران و دلاوران ایران زمین که دل در گرو آزادی میهن داشت می گوید. در آستانه ی سالروز شهادت یک افسر پاک و نجیب و یک فدایی وطن بنام کلنل محمد تقی خان پسیان هستیم. او عاشق وطن و یکی از هزاران شهید راه آزادی ایران است.
محمد تقى خان پسيان
در روزگاری پرآشوب که نهضت مشروطیت با شکست روبرو شده بود، دسیسه های استعماری برای غارت ایران به صورت های مختلف شکل میگرفت. اما شعله ی آزادی خواهی در گوشه و کنار ایران هم چنان برافروخته بود. در گیلان، میرزاکوچک خان و در تبریز، شیخ محمد خیابانی، پرچم مقاومت را برافراشته بودند، تا نهالی که سردارانی چون ستارخان و باقرخان و به بهای خون شهیدانی هم چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و هزاران مجاهد آزادی ستان دیگر کاشته شده بود، در بادهای مسموم استبداد و استعمار نخشکد و از بین نرود. البته به دلیل شرایط تاریخی و کمبودها و ضعف های مشخص، این جنبش ها نتوانستند از پیچ و خم ها بگذرند و تداوم و ارتقاء یابند و به یکدیگر وصل شده و جنبشی سراسری و پیروزمند در تمام ایران به وجود بیاورند. اما هر یک از آنها بیانگر آرزو و عزم مردم ایران در رهایی از چنگال استبداد و استعمار بودند. در چنین بحبوحه یی استعمار نیز دست بهکار شده و با مکر و دسیسه، رضاخان میرپنج را به قدرت رسانده بود. رهبران جنبش های ملی در تبریز، گیلان و مشهد به خوبی می دانستند که چه مسیر پررنج و خطری را در پیش دارند. اما آن چه فراتر از همه ی مشکلات آنان را به استواری و استقامت وامیداشت، عشق به ایران و آزادی میهن بود. پسیان در یکی از نامه هایش درباره ی مشکلات و اهداف خود نوشت: «… ایرانی نمی میرد و محو نمی شود؛ اگر ما هم نبینیم، اخلاف ما خواهند دید؛ برماست که آنها را از ننگ ذلت خلاص نماییم؛ آری ما باید جانبازی کنیم، ما باید با هر کس که خائن وطن است بجنگیم، … بی شبهه ما در این راه به موانع سهمگین برخواهیم خورد، ما بایست ریشه های سنگین خیانت را از جا کنده، اصول آریستوکراسی [اشرافیت] را از مملکت نابود سازیم. لیکن امیدوارم عزم آهنین ما سلاسل و قیودات ارتجاعی را از هم گسسته و تمام موانع و عوائق را برهم شکند، اتکال و اتکای ما به یاری خدا و ائمه اطهار است و بس… – محمدتقی پسیان».
در چنین شرایطی بود که احمدشاه، قوام را به نخستوزیری گماشت. قوام ابتدا سعی کرد با تهدید و تطمیع پسیان دلاور را فریب داده و به سلک وابستگان به استعمار و استبداد درآورد. غافل از این که شور آزادگی و میهن پرستی پسیان، او را به یک سردار سازش ناپذیر تبدیلکرده بود که سودایی جز آزادی میهن نداشت. و همان طور که خود گفته بود: «… مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد»
افکار آزادی خواهانه ی او برایش در میان مردم نفوذ و اعتبار فراوانی به دست آورد. کلنل پسیان با توجه به نفوذ بیگانگان در ایران و نابسامانی اوضاع کشور، برای خارج شدن ایران از زیر نفوذ انگلیس و بهبود وضع مردم، مبارزه با حکومت مرکزی را آغاز کرد و بدین ترتیب قیام افسران در استان خراسان به وقوع پیوست. در این قیام، کلنل پسیان امور استان را بطور کامل در دست گرفت و قوای تحت فرمانش با نیروهای طرفدار دولت مرکزی جنگیدند...
سرهنگ محمدتقی خان پسیان معروف به کلنل محمدتقی خان، در سال 1271 شمسی متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در شهر زادگاهش تبریز به پایان رساند، سپس در سن 20 سالگی با درجه ی نایب دومی(ستوان دوم) وارد خدمت شد و به تدریج با درجه ی سلطانی(سروان) پیش رفت. کلنل سپس وارد مدرسه ی صاحب منصبان ژاندارمری شد. با وجود اینکه هنوز یک ماه از پایان دوره ی تحصیلی اش باقی مانده بود، به ریاست یک اسکادران صاحب منصب جزء به ماموریت بروجرد رفت. به دلیل شجاعتی که در جنگ «مصلا» از خود نشان داد آوازه ی شهرتش در همه جا پیچید. در ششم شعبان سال 1335 قمری به کشور آلمان رفت و در قسمت هوانوردی به کارآموزی پرداخت. در سوم جمادی الاول 1338 قمری وارد تهران شد و پس از مدتی، با روی کار آمدن دولت ضیاءالدین طباطبایی، کلنل طبق دستور رییس دولت، در سیزدهم فروردین ماه سال 1300 خورشیدی اقدام به دستگیری احمد قوام(قوام السلطنه) والی خراسان کرد و پس از مصادره ی اموال وی، او را تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود کفالت استانداری خراسان را به عهده گرفت. به دنبال سقوط حکومت صد روزه ی سیدضیاءالدین، قوام السلطنه از زندان خارج شد و در کاخ فرح آباد فرمان رییس الوزرایی خود را از احمدشاه قاجار دریافت کرد. با روی کار آمدن قوام، تلگرامی به مشهد مخابره شد و کلنل از کفالت ایالت خراسان برکنار گردید و شخصی به نام نجدالسلطنه به کفالت استانداری برگزیده شد. نجدالسلطنه در اداره ی ایالتی حضور یافت و به انجام وظایف خود مشغول گردید. کلنل پسیان چون از حکومت قوام السلطنه بیمناک شده بود به فکر طغیان افتاد و مصمم گردید که خود زمام امور خراسان را در دست گیرد. هنوز چندی از کفالت نجدالسلطنه نگذشته بود که پسیان وی را توقیف کرده و خود اداره ی حکومتی را در دست گرفت. پس از آن دولت نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد. صمصام السطنه نیز برای دلجویی یا فریب کلنل پسیان، وی را طی حکمی در نهم مرداد 1300 خورشیدی به کفالت ایالت خراسان منصوب کرد.
برخورد شدید کلنل با قوام السلطنه از اواخر مرداد 1300 شمسی رنگ دیگری به خود گرفت. دولت با تطمیع کلنل پسیان به وی پیشنهاد داد تا با دریافت حقوق دو ساله ی خود به اروپا مسافرت کند و امور ایالت را به تولیت آستان قدس واگذار کند. اما کلنل با این پیشنهاد مخالفت کرد و آن را نپذیرفت. قوام السلطنه طی ارسال تلگراف هایی که به حاکمان و خوانین منطقه می فرستاد، کلنل را یاغی و متمرد معرفی می کرد و آنان را علیه وی برمی انگیخت.
کلنل پسیان قوام را یک عامل انگلستان در ایران می دانست و با او مخالفت شدیدی داشت. کلنل برخی از خان های خراسان را متهم کرده بود که خود یا پدرانشان در توطئه ی از دست رفتن هرات به مساعی انگلستان کمک کرده بودند. کلنل که خود را حکمران نظامی خراسان اعلام کرده بود از روشنفکران، بازرگانان و میهن دوستان خراسان دعوت کرده بود که اجتماع کنند و نظر خود را نسبت به ادامه ی حکومت او بر خراسان تا زمانی که ایران از نفوذ خارجی پاک شود و یک زمامدار ملی و از آن خود به دست بیاورد، اعلام دارند که آنان نظر وی را تایید کرده و به ادامه ی حکومتش بر خراسان بدون مجوز تهران(حکم نخست وزیر و فرمان شاه) رای موافق دادند که اینکار عملی دموکراتیک بود. وی سپس موسسات وابسته به انگلستان را در خراسان تعطیل و دستور بازبینی تلگراف های انگلیسی ها را قبل از مخابره صادر کرد.
عمر حکومت کلنل که می خواست ایران ـ ایران شود، شش ماه طول کشید و دهم مهرماه به دام انبوه توطئه گران(داخلی و خارجی) افتاد و کشته شد. مردم وفادار به او با تشریفات ویژه جنازه اش را در آرامگاه نادرشاه دفن کردند که بعدها دولت شبانه و به دور از چشم مردم نبش قبر کرد و جنازه ی کلنل به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.
کلنل پسیان در جریان جنگ جهانی اول که روس ها در مسیر خود به عراق برای جنگ با عثمانی، ساوه و همدان را تصرف کرده بودند در شهر همدان با آنان وارد یک نبرد خونین خیابانی شد. کلنل که نیروهایش فاقد سلاح سنگین بودند روس ها را در همدان درهم کوبید و از شهر اخراج کرد. اتهامات وارده به قوام السطنه و عوامل لندن از سوی کلنل در دهه های 1320 و 1330 بارها به تفصیل و با ارائه ی سند توسط دکتر مصدق نقل شد. در خاندان کلنل، رشادت و شجاعت منحصر به او نبود. برادر وی نجف قلی نیز هنگامی که سردبیر کل روزنامه ی اطلاعات بود زیر بار خودسانسوری نرفت و با زدن سیلی بر صورت سناتور مسعودی ناشر اطلاعات، از آنجا رفت . وی بعدها سردبیر روزنامه ای کوچک تر شد و تا پایان عمر پیشه ی روزنامه نگاری را ترک نکرد.
محمد تقى خان پسيان-مزار
محمد تقى خان پسيان
در روزگاری پرآشوب که نهضت مشروطیت با شکست روبرو شده بود، دسیسه های استعماری برای غارت ایران به صورت های مختلف شکل میگرفت. اما شعله ی آزادی خواهی در گوشه و کنار ایران هم چنان برافروخته بود. در گیلان، میرزاکوچک خان و در تبریز، شیخ محمد خیابانی، پرچم مقاومت را برافراشته بودند، تا نهالی که سردارانی چون ستارخان و باقرخان و به بهای خون شهیدانی هم چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و هزاران مجاهد آزادی ستان دیگر کاشته شده بود، در بادهای مسموم استبداد و استعمار نخشکد و از بین نرود. البته به دلیل شرایط تاریخی و کمبودها و ضعف های مشخص، این جنبش ها نتوانستند از پیچ و خم ها بگذرند و تداوم و ارتقاء یابند و به یکدیگر وصل شده و جنبشی سراسری و پیروزمند در تمام ایران به وجود بیاورند. اما هر یک از آنها بیانگر آرزو و عزم مردم ایران در رهایی از چنگال استبداد و استعمار بودند. در چنین بحبوحه یی استعمار نیز دست بهکار شده و با مکر و دسیسه، رضاخان میرپنج را به قدرت رسانده بود. رهبران جنبش های ملی در تبریز، گیلان و مشهد به خوبی می دانستند که چه مسیر پررنج و خطری را در پیش دارند. اما آن چه فراتر از همه ی مشکلات آنان را به استواری و استقامت وامیداشت، عشق به ایران و آزادی میهن بود. پسیان در یکی از نامه هایش درباره ی مشکلات و اهداف خود نوشت: «… ایرانی نمی میرد و محو نمی شود؛ اگر ما هم نبینیم، اخلاف ما خواهند دید؛ برماست که آنها را از ننگ ذلت خلاص نماییم؛ آری ما باید جانبازی کنیم، ما باید با هر کس که خائن وطن است بجنگیم، … بی شبهه ما در این راه به موانع سهمگین برخواهیم خورد، ما بایست ریشه های سنگین خیانت را از جا کنده، اصول آریستوکراسی [اشرافیت] را از مملکت نابود سازیم. لیکن امیدوارم عزم آهنین ما سلاسل و قیودات ارتجاعی را از هم گسسته و تمام موانع و عوائق را برهم شکند، اتکال و اتکای ما به یاری خدا و ائمه اطهار است و بس… – محمدتقی پسیان».
در چنین شرایطی بود که احمدشاه، قوام را به نخستوزیری گماشت. قوام ابتدا سعی کرد با تهدید و تطمیع پسیان دلاور را فریب داده و به سلک وابستگان به استعمار و استبداد درآورد. غافل از این که شور آزادگی و میهن پرستی پسیان، او را به یک سردار سازش ناپذیر تبدیلکرده بود که سودایی جز آزادی میهن نداشت. و همان طور که خود گفته بود: «… مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد»
افکار آزادی خواهانه ی او برایش در میان مردم نفوذ و اعتبار فراوانی به دست آورد. کلنل پسیان با توجه به نفوذ بیگانگان در ایران و نابسامانی اوضاع کشور، برای خارج شدن ایران از زیر نفوذ انگلیس و بهبود وضع مردم، مبارزه با حکومت مرکزی را آغاز کرد و بدین ترتیب قیام افسران در استان خراسان به وقوع پیوست. در این قیام، کلنل پسیان امور استان را بطور کامل در دست گرفت و قوای تحت فرمانش با نیروهای طرفدار دولت مرکزی جنگیدند...
سرهنگ محمدتقی خان پسیان معروف به کلنل محمدتقی خان، در سال 1271 شمسی متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در شهر زادگاهش تبریز به پایان رساند، سپس در سن 20 سالگی با درجه ی نایب دومی(ستوان دوم) وارد خدمت شد و به تدریج با درجه ی سلطانی(سروان) پیش رفت. کلنل سپس وارد مدرسه ی صاحب منصبان ژاندارمری شد. با وجود اینکه هنوز یک ماه از پایان دوره ی تحصیلی اش باقی مانده بود، به ریاست یک اسکادران صاحب منصب جزء به ماموریت بروجرد رفت. به دلیل شجاعتی که در جنگ «مصلا» از خود نشان داد آوازه ی شهرتش در همه جا پیچید. در ششم شعبان سال 1335 قمری به کشور آلمان رفت و در قسمت هوانوردی به کارآموزی پرداخت. در سوم جمادی الاول 1338 قمری وارد تهران شد و پس از مدتی، با روی کار آمدن دولت ضیاءالدین طباطبایی، کلنل طبق دستور رییس دولت، در سیزدهم فروردین ماه سال 1300 خورشیدی اقدام به دستگیری احمد قوام(قوام السلطنه) والی خراسان کرد و پس از مصادره ی اموال وی، او را تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود کفالت استانداری خراسان را به عهده گرفت. به دنبال سقوط حکومت صد روزه ی سیدضیاءالدین، قوام السلطنه از زندان خارج شد و در کاخ فرح آباد فرمان رییس الوزرایی خود را از احمدشاه قاجار دریافت کرد. با روی کار آمدن قوام، تلگرامی به مشهد مخابره شد و کلنل از کفالت ایالت خراسان برکنار گردید و شخصی به نام نجدالسلطنه به کفالت استانداری برگزیده شد. نجدالسلطنه در اداره ی ایالتی حضور یافت و به انجام وظایف خود مشغول گردید. کلنل پسیان چون از حکومت قوام السلطنه بیمناک شده بود به فکر طغیان افتاد و مصمم گردید که خود زمام امور خراسان را در دست گیرد. هنوز چندی از کفالت نجدالسلطنه نگذشته بود که پسیان وی را توقیف کرده و خود اداره ی حکومتی را در دست گرفت. پس از آن دولت نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد. صمصام السطنه نیز برای دلجویی یا فریب کلنل پسیان، وی را طی حکمی در نهم مرداد 1300 خورشیدی به کفالت ایالت خراسان منصوب کرد.
برخورد شدید کلنل با قوام السلطنه از اواخر مرداد 1300 شمسی رنگ دیگری به خود گرفت. دولت با تطمیع کلنل پسیان به وی پیشنهاد داد تا با دریافت حقوق دو ساله ی خود به اروپا مسافرت کند و امور ایالت را به تولیت آستان قدس واگذار کند. اما کلنل با این پیشنهاد مخالفت کرد و آن را نپذیرفت. قوام السلطنه طی ارسال تلگراف هایی که به حاکمان و خوانین منطقه می فرستاد، کلنل را یاغی و متمرد معرفی می کرد و آنان را علیه وی برمی انگیخت.
کلنل پسیان قوام را یک عامل انگلستان در ایران می دانست و با او مخالفت شدیدی داشت. کلنل برخی از خان های خراسان را متهم کرده بود که خود یا پدرانشان در توطئه ی از دست رفتن هرات به مساعی انگلستان کمک کرده بودند. کلنل که خود را حکمران نظامی خراسان اعلام کرده بود از روشنفکران، بازرگانان و میهن دوستان خراسان دعوت کرده بود که اجتماع کنند و نظر خود را نسبت به ادامه ی حکومت او بر خراسان تا زمانی که ایران از نفوذ خارجی پاک شود و یک زمامدار ملی و از آن خود به دست بیاورد، اعلام دارند که آنان نظر وی را تایید کرده و به ادامه ی حکومتش بر خراسان بدون مجوز تهران(حکم نخست وزیر و فرمان شاه) رای موافق دادند که اینکار عملی دموکراتیک بود. وی سپس موسسات وابسته به انگلستان را در خراسان تعطیل و دستور بازبینی تلگراف های انگلیسی ها را قبل از مخابره صادر کرد.
عمر حکومت کلنل که می خواست ایران ـ ایران شود، شش ماه طول کشید و دهم مهرماه به دام انبوه توطئه گران(داخلی و خارجی) افتاد و کشته شد. مردم وفادار به او با تشریفات ویژه جنازه اش را در آرامگاه نادرشاه دفن کردند که بعدها دولت شبانه و به دور از چشم مردم نبش قبر کرد و جنازه ی کلنل به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.
کلنل پسیان در جریان جنگ جهانی اول که روس ها در مسیر خود به عراق برای جنگ با عثمانی، ساوه و همدان را تصرف کرده بودند در شهر همدان با آنان وارد یک نبرد خونین خیابانی شد. کلنل که نیروهایش فاقد سلاح سنگین بودند روس ها را در همدان درهم کوبید و از شهر اخراج کرد. اتهامات وارده به قوام السطنه و عوامل لندن از سوی کلنل در دهه های 1320 و 1330 بارها به تفصیل و با ارائه ی سند توسط دکتر مصدق نقل شد. در خاندان کلنل، رشادت و شجاعت منحصر به او نبود. برادر وی نجف قلی نیز هنگامی که سردبیر کل روزنامه ی اطلاعات بود زیر بار خودسانسوری نرفت و با زدن سیلی بر صورت سناتور مسعودی ناشر اطلاعات، از آنجا رفت . وی بعدها سردبیر روزنامه ای کوچک تر شد و تا پایان عمر پیشه ی روزنامه نگاری را ترک نکرد.
محمد تقى خان پسيان-مزار
در تشییع جنازه ی کلنل محمدتقی خان پسیان در سال 1300 شمسی عارف قزوینی شعری برای سنگ قبر وی سرود و بر روی این سنگ قبر حک شد.
این سر که نشان سرپرستی ست
امروز رها ز قید هستی ست
با دیده ی عبرتش ببینید
کاین عاقبت وطن پرستی ست
http://musicashraf.com/farsi/archives/17981
این سر که نشان سرپرستی ست
امروز رها ز قید هستی ست
با دیده ی عبرتش ببینید
کاین عاقبت وطن پرستی ست
http://musicashraf.com/farsi/archives/17981
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر