روزگار تلخکامیست
عصر دیهیم ولایی.
وجههی شأن و کرامت
رهن آب و قرص نانی.
معبر جان را گذارم خرج دیو زندگی
نیستم راه.
تاجداران ولایت
میکشند از گردههایم، آه... !
***
زندگی مردم ایران لای چرخدندههای کدام نظم و سازماندهی و مدیریتی لـه میشود؟
نظام ولایتفقیه و ساختار حکومت آخوندی، کجاها دقیق عمل میکند و مو را از ماست میکشد؟ کجاها بیخیال همهچیز است؟
آیا پایان و فرجامی برای شغلها و پدیدههای همزاد در ایران وجود دارد؟
ماشین سیریناپذیر تباهی و ویرانی تا کجا میخواهد حیات اقتصادی و اجتماعی و زندگی ایران و ایرانی را ببلعد؟
در عصر فنآوری و تکنولوژی، در دنیای تنوع روزافزون صنعت حمل و نقل و ترابری، کولبری دیگر چه پدیدهای است؟ از کجا آمده؟ ریشه آن از کجا آب میخورد؟ پول کولبران از پاروهای چه کسانی بالا میرود؟
بعد از ظهور و وفور و رواج شغلهای حیرتانگیز و شگفتآوری مثل کولبری، کلیه فروشی، استخوان فروشی، جنینفروشی و نوزادفروشی، نوبت ظهور چه پدیده دیگری است؟ آیا پایان و فرجامی برای این پدیدههای همزاد در ایران وجود دارد؟
کولبران: ریشه در کجاست؟
کولبران از تهیدستترین اقشار مردم مناطق مرزی میباشند که از شدت فقر و تنگدستی، مجبورند برای امرار معاش خانوادهی خود، به این شغل پرمخاطره و طاقتفرسا روی بیاورند؛ چرا که کولبری را آخرین راه تأمین معاش خود و خانوادهشان میبینند.
اما پدیدة کولبری را قبل از اینکه بهعنوان یک شغل یا منبع درآمد برای مرزنشینان و امری اقتصادی تلقی و بررسی کنیم، باید ثمرة حاکمیتی چپاولگر و فاسد بدانیم. در ریشهیابی نهایی هم باید این را از ثمرات و محصولات یک فکر انسانستیز دانست که وقتی پا به عرصهی جامعه و حکومت میگذارد، تبدیل به یک سیاست و خط و خطوط حکومتی میشود که همهچیز را در تیول قدرت و ثروت خود میخواهد. ریشهی تمام ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران کنونی را باید در ایدئولوژی انسانستیز و طرز تفکر حاکمیت آخوندها و مشخصاً حاصل اصل ولایتفقیه دانست.
کولبران: قربانیان هیولای سیریناپذیر تباهی و ویرانی
چرا جوانان، میانسالان، تحصیلکردهها و دانشگاهیان ایران به این کار طاقتفرسا و خطرناک رو آوردهاند؟ چرا با آن که میبینند هفتهیی یک یا دو کولبر بهخاطر شلیک نیروهای مرزی رژیم آخوندها و یا در زیر آوار برف و بهمن، جانشان را از دست میدهند، باز این شغل و کار را ادامه میدهند؟
«حتی افراد با کارشناسیارشد و لیسانس هم کولبری میکنند. دانشجوی من شبها کولبری میکند و صبحها سر کلاس میآید... در یک خانواده گاهی سرپرست خانواده، گاهی فرزندان و حتی زنان هم کولبری میکنند. حتی افراد پیر ٦٠ساله هم کولبری میکند... حتی نخبگان شهرستان هم بهاجبار کولبر میشوند». (عبدالصمد رحمانی، شهروند سردشتی، دارای دکترا و پژوهشگر در امر کولبری، روزنامه شرق، 29تیر 95)
روزنامه حکومتی شرق در گزارش تحقیقی دیگری از قول یک کولبر نوشته است:
«جوانهای ١٩، ٢٠ساله بودند که کشته شدند و تجربه کولبری هم نداشتند... کولبر تحصیلکرده هم زیاد هستند. وقتی از دانشگاه برمیگردند و کاری در شهرستان ندارند، مجبورند کولبری کنند...» (9اردیبهشت 95)
حقوق نقد برای آخوندها، حق نسیه برای مردم
ایران کنونی، زایندة ناهنجاریهای روزافزون و غیرمتعارف شده است. گورخوابی و کانالخوابی و کولبری از نمونههای آن است. وقتی بنا بر تئوری ولایتفقیه خمینی، همة حقوق اخروی و دنیوی معطوف به ولایتفقیه و آخوندهای ریزهخوارش
میشود، دیگر انسان و شهروند و ذمة دولت، چه حرمت و جا و کرامتی دارد؟ چه جایی برای حقوق مردم و حق حیات و معیشت آنها باقی میماند؟...
از همین منظر هم هست که برای حفظ و صیانت از حاکمیت ولایتفقیه در تهران، باید به عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن دستاندازی کند و هر چقدر هم لازم است، درآمد و سرمایه و دارایی ایران و مردمش را از جیب و دهان و سفره و بانک مردم ایران زد و خرج حضور سربازان و پاسداران ولیفقیه و هزینه جنگ در آنجاها نمود. این است ریشه فقر، فساد، تباهی، فحشا، خودکشی، کلیهفروشی، گورخوابی و پدیدهی کولبری از یک طرف و از طرف دیگر علت بنیادی پیدایش چپاولهای نجومی و میلیاردی و غارت اموال مردم توسط باندهای اقتصادی وابسته به حکومت ولایتفقیه.
کولبران: قاچاق و ثروتهای نجومی برای حاکمیت، کولبری و مرگ برای مردم
به اعتراف رسانهها و مهرههای خود رژیم، سران و مدیران نظام ولایت فقیه درگیر قاچاق سیستماتیک هستند و در این رابطه از آخرین امکانات سود میبرند؛ چرا که حاکمیت نظام ولایت بر غارت سوار شده است، از اینرو دیگر کاری به تأمین زندگی و ایجاد شرایط زیستن برای مردم ایران ندارد و به همین بهانه یعنی قاچاق کولبران را به خاک و خون میکشد. هر سال این اوضاع رو به وخامت بیشتری گذاشته است:
«مرزنشینان روزگار غریبی دارند. انگار آنان از مرز جان گذشتهاند. زنانگی زنان به لطافت سنگ شده در روزگار این سرزمین، بازی و شادی کودکان عبور از مین است و مرز. جوانان نیز سایه سنگین مرگ را در پس آرزوهای خود میبینند. آنها هنوز گوش میسپارند به وعده مسئولان، برای کار و سرمایهگذاری و هزار حرف گفته و ناگفته دیگر، اما اگر زمانی برایشان باقی بماند.» (روزنامه حکومتی شرق، 9اردیبهشت 95)
مسئولان اما مستقیم یا غیرمستقیم در کار کنترل کالا و هدایت کلان قاچاقاند. هنگامی هم که افشای راز میشود و پردههای قاچاق دولتی و ارگانهای حکومتی لاجرم کنار زده میشود، تلاش میکنند با جوابها و اعترافهای سازماندهی شده، اثر گرانبار اجتماعی چپاول و قاچاق دولتی و حکومتی را خنثی کنند:
«... مافیای قدرت و ثروت بهگونهیی در تمامی بخشهای مختلف حاکمیت ما تنیده شده، که هر کس بخواهد در مقابل آن بایستد، نمیتواند... اینها به کی وصل هستند؟. من به یقین میگویم که کسانی که در حوزه قاچاق سازمانیافته و بزرگ کار میکنند، در حاشیه امن قرار دارند. ما حجم بسیار زیادی از نفرات را مجازات میکنیم، کسانی که چون 10میلیون (تومان) ندارند بپردازند، ماهها زندان میروند... ولی قاچاقچیانی هستند که بهصورت بسیار جدی و بسیار گسترده قاچاق میکنند و حامیان زیادی هم در کشور دارند. برای رسیدگی به پرونده آنها، صدها نفر تماس میگیرند» (تلویزیون رژیم، علیرضا جمشیدی رئیس سازمان تعزیرات حکومتی و معاون دادگستری رژیم، 21اردیبهشت 95)
و کار که بالا میگیرد و به واکنشهای اجتماعی و آثار زیانبار برای نظام منجر میشود، شخص ولیفقیه وارد میشود تا قاچاق سازماندهی شده را مالهکشی کند:
«ما در مبارزه با قاچاق خیلی جدی عمل نکردیم... قاچاقهای سازمانیافته بزرگ را میگویم. وقتی صدها کانتینر اجناس گوناگون قاچاق وارد کشور میشود، باید برویم با آنها برخورد کنیم. ما دولتیم، قدرت داریم و میتوانیم بهطور جدی با آنها برخورد کنیم.» (خامنهای، 8اردیبهشت 95)
دو نمونهی دیگر از این اعترافهای ناگزیر و بدون شرح:
«حجم معاملات قاچاق ۲۵ میلیارد دلار، یعنی سه برابر بودجه عمرانی کشور است. قاچاق کالا و ارز باعث بیکاری ۸۰۰ هزار نفر شده است». (رسانههای حکومتی، حسینعلی حاجیدلیگانی عضو مجلس رژیم، ۳۰خرداد۹۵)
«قاچاق، یک میلیون و 750هزار فرصت شغلی را در سال از بین میبرد». (سایت تابناک، ۱۶اسفند۹۳)
اما در نظام آخوندی، ولایتفقیه، مطلق العنانی است که دیگران مجریان او هستند و آنچه مهم است تنها «حفظ نظام» سراسر فاسد است. بنابراین کسی گوشش بدهکار رنج و مصیبت مردم و کشتار کولبرها نیست. هیچیک از قاتلان کولبرها نیز تا بهحال مورد مؤاخذه و حسابرسی قرار نگرفتهاند. اینها را بخوانید:
«ما در راستای جلوگیری از کشتار کولبرها، همه این مسئولان را بردیم، آقای لاریجانی را به مرزها بردیم، معاون اول رئیسجمهوری را به منطقه مرزی بردیم و گفتیم که کشتن کولبر کار درستی نیست، آقای ترکان را بردیم، وزرای جهاد کشاورزی، صنعت معدن و تجارت و همچنین وزیر کشور را نیز در راستای حل مشکلات مناطق مرزی و توسعه نیافتگیشان و کشتار کولبرها، به منطقه مرزی بردیم؛ ولی چه فایده که در عمل میبینیم کشتار کولبرها در حال افزایش است که برخلاف همه موازین اسلامی و شرعی و قانون اساسی کشور است.» (جارپرس، رسول خضری نماینده سردشت و پیرانشهر در مجلس ارتجاع، 29تیر 95)
انتقال کالای قاچاق، بهطور سازماندهی شده و منظم و با اشراف دولت و دستاندرکاران، بهراحتی صورت میگیرد و دستاندرکاران پول پارو میکنند، اما کولبران زحمتکش را به اتهام خودساختة حمل کالای قاچاق، به رگبار میبندند و خانوادهای فقیر و بیچیز را بیسرپرست میکنند:
«70درصد کالای قاچاق از مبادی غیررسمی وارد میشود... افرادی تنها با یک تماس تلفنی و بدون طی مراحل قانونی از مرزها و جلوی چشم مأموران، هزاران تُن محصول وارد کشور میکنند.» (علی طیب از وزارت اقتصاد رژیم، روزنامه حکومتی شرق، 9اردیبهشت 95)
حاکمیت آخوندها برای نظم و ساماندهی سرکوب، اختناق، زندان، غارت و صدور ترور و شبهنظامی به اطراف و اکناف دنیا، بسیار دقیق و با سود بردن از آخرین دستاوردها و تکنولوژیها عمل میکند و مو را از ماست میکشد، اما برای ایجاد زمینه و محیط اشتغال و تأمین مایحتاج زندگی مردم، هیچ مدیریت و ساماندهی و برنامهیی وجود ندارد:
«بهمن فقر و بیبرنامگی و نداری، بیش از بهمن زمستانه هر دم زندگی کولبران را تهدید میکند... نوارهای مرزی ایران پر است از افرادی که بهناچار دست به کولبری میزنند و مهر قاچاق همچنان بر پیشانیشان نشسته، آن هم در شرایطی که قاچاق سازمانیافته بهشدت و قوت کماکان در کشور ادامه دارد.» (عبدالکریم حسینزاده، نایبرئیس فراکسیون امید در مجلس ارتجاع، روزنامه حکومتی شرق، 9اردیبهشت 95)
وقتی مردمی فقیر، بیچیز، تنگدست، محتاج و بیپناه، گرفتار مأموران سرکوبگر و راهزنان و دزدان سر گردنة حکومتی میشوند، جنایت آنقدر آشکار و علنی و نفرتانگیز است که حتی نماینده مجلس هم دادش درمیآید:
«۹۹.۵درصد قاچاق، رسماً از طریق بنادر صورت میگیرد و نه از راه مرزهای زمینی؛ اما با تفنگهای دوربیندار قلب و مغز (کولبر) را نشانه میگیرند. مگر با داعش طرف هستید؟ وظیفهتان بوده برای این مردم بیچاره شغل ایجاد میکردید و نکردید. باید شغل جایگزین، کارخانجات ایجاد میکردید که وظیفه دولت بوده و ایجاد نکرده...» (جارپرس، رسول خضری نماینده سردشت و پیرانشهر در مجلس ارتجاع، 29تیر 95)
کولبران: نسبت معکوس چپاول حکومتی و کولبری فقیران
پدیدهیی به نام کولبری، خلق الساعه نبوده و بهصورت قارچ از مرزها سر بیرون نیاورده است. حاصل خانبازی و حق ملوکالطوایفی سالیان آخوندها و ملازمان ریزهخوار حاکمیت ولایتفقیه است:
«یک نفر از مرکز یا تهران یا استان به پیرانشهر معرفی میشود. ایشان میتواند انحصاراً واردات پوشاک داشته باشد. وقتی میپرسیم این آقا از کجا آمده؟ میگویند وی آقازاده است، خواهرزاده و برادرزاده است و خلاصه به یک جایی وصل است که به اسم هزار نفر از مردم سردشتی و یا پیرانشهری وارد میشود. آیا این هزار نفر سردشتی و یا پیرانشهری خبر دارند؟ نه!» (جارپرس، رسول خضری، 29تیر 95)
پدیدة دردناک کولبری آنقدر با زندگی مرزنشینان آمیخته و عجین شده که تبدیل به موضوعی برای نوشتن پایاننامه دکترا هم گردیده است. روزنامه «شرق» از قول عبدالصمد رحمانی، یکی از شهروندان سردشت که پروژهی دکترای خود را روی کولبری پژوهش کرده، مینویسد:
«اکثر مردم سردشت زیر خط فقر زندگی میکنند. مردم برای تأمین نیازهای اولیه زندگی خود، مجبور به کولبری میشوند. کولبری شغل نیست، چون در مرحله اول با کرامت انسان مغایرت دارد، اما فرد باید از لحاظ معیشت در چه حدی باشد که حاضر شود این مسیر را طی کند تا پولی حدود ٧٠ تا ٨٠ هزار تومان به دست آورد... در سردشت هیچ کارخانهای وجود ندارد، صنعتی نداریم و از نظر شاخصهای اقتصادی، هیچ طرح اشتغالی در این شهرستان که بیش از هشت هزار مصدوم شیمیایی دارد، اجرایی نشده است.» (29تیر 95)
کولبران: سیر بالاروندة کشتار و مرگ و جراحت
کولبری بهمثابه کشیدن شیرة جان آدمی است. کولبرها گاهی باید 100 تا 150 کیلو بار را در کوه و کمر و گرما و سرما و کولاک برف، جابهجا کنند. بروز دیسک کمر، شکستن مهرهها، آسیبهای جدی در گردن و زانو از عوارض حتمی و تقدیر کولبری است؛ اما اگر «غم نان و آب» و کمین گزمگان ولایت بگذارد این زحمتکشان سالم به مقصد برسند.
کولبر زحمتکش که از مبدأ راه میافتد، مرگ و جراحت هم همپای او راه میافتند و با سایهاش یکی میشوند. اینها با هماند تا یک جایی در هم بیامیزند و یکی شوند. در بند آخر این نوشتهی بلند، نگاهی میاندازیم به کشتار، مجروح کردن و کور کردن کولبران و از هم پاشیدن زندگیشان به دست پاسداران و مرزبانان نظام ولایتفقیه. بخشی نیز بر اثر ریزش کوه و کولاک و بهمن بوده است.
اینها فقط اعداد و ارقامی هستند که بهطور رسمی، اعلام بیرونی و رسانهیی شدهاند. نمونههایی را از وبلاگها و سایتهای گوناگون در اینترنت و نیز رسانههای حکومتی میآوریم. بیشک این اعداد و ارقام، گویای همة جوانب خسارات جانی این زحمتکشان بیپناه نیست:
یک آمار کلی میگوید: «در هشت ماه اول سال ۹۵ دستکم ۷۰ کولبر کرد بر اثر شلیک پاسداران و نیروهای مرزی رژیم ایران، جان خود را از دست داده و دهها تن دیگر زخمی شدهاند».
آمار دیگر حکایت از کشته و زخمی شدن ١٠٠ کولبر در سال ٢٠١٦ دارد. بر این اساس، در سال گذشتهی میلادی (2016) ماهانه کشته شدن ٥ کولبر و زخمی شدن ٤ کولبر در کردستان به ثبت رسیده است.
بر پایة این گزارش ٤١ مورد از ٤٩ مورد کشته شدن کولبران کرد در سال ٢٠١٦ با شلیک مستقیم نیروهای انتظامی و مرزبانی رژیم حاکم بر ایران بوده است؛ ٤ مورد از طریق تصادف، ٣ مورد غرق شدن در رودخانه و ١ مورد هم بر اثر سکته قلبی.
کولبران: نگاهی کوتاه به چند آمار
روز چهارشنبه 5خرداد، نیروهای سپاه پاسداران در شلیک به سوی کولبران، یکی از آنها را کشته و 4تن دیگر را مجروح کردند.
روز پنجشنبه 11آذر 95 نیروهای مرزی ایران، با شلیک مستقیم به سوی گروهی از کولبران زحمتکش در منطقه سردشت، یک کولبر جوان به نام زیبار قادری (22ساله) اهل منطقه مرزی «آلان» را بهشدت مجروح کردند.
روز پنجشنبه 18آذر95 پاسداران، یک کولبر کرد را در یکی از روستاهای توابع شهرستان ماکو در استان آذربایجان غربی با شلیک گلوله به قتل رساندند.
روز سهشنبه 21 دی 95با شلیک مستقیم پاسداران، 5تن از کولبران زحمتکش در مرز «تمرچین» شهرستان پیرانشهر زخمی شدند.
روز شنبه 27آذر95 با شلیک مستقیم پاسداران، یک کولبر زحمتکش کرد در یکی از روستاهای «ثلاث باباجانی» هدف گلوله قرار گرفت و زخمی شد.
روز شنبه 9بهمن ، گروهی از کولبران کُرد در منطقه «قهرهدان بیوران علیا» از توابع سردشت، بهدلیل ریزش بهمن، زیر برف مدفون شدند. در این حادثه، 5کولبر کُرد که در سنین 18تا 28ساله بودند، جان خود را از دست دادند.
شامگاه روز شنبه 9بهمن گروهی از کولبران هنگام عبور از منطقه کوهستانی «قرهدان» در نزدیکی روستای «بیوران» از توابع شهرستان سردشت، بر اثر سقوط بهمن در این منطقه دچار حادثه شدند. با وجود بارش سنگین برف و قطع راههای دسترسی به محل حادثه، اهالی روستاهای اطراف، پیش از رسیدن نیروهای امدادی، خود را به این محل میرسانند و موفق میشوند دستکم 11 کولبر از ۱۶ کولبر حادثه دیده را از مرگ حتمی نجات دهند. مرگ این کولبران که بین 18 تا 27سال سن داشتند، واکنش گستردهیی را در شبکههای اجتماعی به همراه داشت.
روز دوشنبه 11بهمن ، سه کولبر کُرد در برف و کولاک ارتفاعات پیرانشهر گرفتار شدند. یکی از کولبران جوان جان خود را از دست داد. امید خضریانآذر (١٩ساله) اهل اشنویه بر اثر شدت سرما جان خود را از دست داد. دو کولبر دیگر به نامهای مهران درویشپور (١٩ ساله) اهل اشنویه و جعفر عبدال میرآباد (٤٠ ساله) اهل روستای «جلدیان» مصدوم و جهت مداوای پزشکی به بیمارستان پیرانشهر منتقل شدند.
روز یکشنبه 24بهمن با شلیک مستقیم پاسداران در منطقه مرزی میان سلماس و ترکیه کشته و زخمی شدند.
روز چهارشنبه 4اسفند 95، یک کولبر کرد اهل شهرستان اشنویه، بر اثر شلیک مستقیم نیروهای انتظامی مستقر در مرز پیرانشهر، دو چشم خود از دست داد.
روز جمعه 6اسفند 95 در بخش سردشت، به سمت کولبران کرد شلیک مستقیم کردند، در نتیجه، یک کولبر کشته و 4 کولبر
دیگر مجروح شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر