!فرعون در هنگام غرق شدن در دریا، گفت ایمان آوردم
یعنی او بوی سرنگونی ولایتش را در هنگام نابود شدن حس کرد. اما به نظر میرسد آخوندهای حکومت ولایتفقیه، قبل از سرنگونی بوی آن را حس کردهاند. چرا که حرفهایی مشابه هنگام غرق شدن فرعون، از دهان رفسنجانی شنیده میشود
:ابتدا حرفهای فرعون را ببیند
«قرآن: سورهی یونس آیات 90 تا 92: ما بنیاسراییل را از دریا گذرانیدیم پس آنگاه فرعون و سپاهش به ظلم و ستمگری آنها را تعقیب کردند تا چون هنگام غرق فرعون فرا رسید گفت: اینک من ایمان آوردم که حقّا جز آن کسی که بنیاسراییل به او ایمان دارند خدایی در عالم نیست و من هم از مسلمانان و اهل تسلیم فرمان او هستم. (90
حرفهای فرعون در هنگام نابودی در ته دریا، به نظر میرسد جبرئیل را هم به خشم و هم به خنده واداشته باشد. چنان که در تفاسیر نوشتهاند: جبرئیل یک مشت لجن برداشت و بر دهان فرعون زد که این چه وقت ایمان آوردن است؟ بعد از آن همه قتل و غارت و سرکوبی، حالا که وقت نابودیت رسیده، ایمان در دلت راه پیدا کرد!؟ آیهی بعد از آیهی ادعای فرعون در قرآن این است
اکنون باید ایمان بیاوری؟ در صورتی که از این پیش عمری به (کفر و) نافرمانی زیستی و از مردم ظالم بدکار بودی. (91
حالا رفسنجانی شاید از فرعون عاقلتر باشد چون با شنیدن بوی سرنگونی شروع کرده است به ایمان آوردن! ادعای رفسنجانی را
:بخوانید و هر واکنشی میخواهید داشته باشید. اما مهم این است که ببینید چه شرایطی پیش آمده که رفسنجانی این حرفها را میزند
سایت حکومتی انتخاب 17مهر95: ناگفتههای رفسنجانی: روحیهی من اینگونه است که اصلاً از کشتار و زندان خوشم نمیآید، هرچه میخواهد باشد. هیچ وقت خوشحال نمیشوم که مثلاً دشمنی را زندانی کردهایم و یا کشتهایم... از روحیه بعضیها که میروند و موقع اعدام، اعدامی را تماشا میکنند، تعجب میکنم که اینها دیگر چه آدمهایی هستند. از جاهایی که در زندگی من این موضوع پیش آمد که گفتم از جنگ بیزارم؛ یکبار آیتالله خامنهای به من گفتند که شما از جریان جنگ، قهرمان بیرون میآیید. من گفتم نمیخواهم قهرمان جنگ باشم، میخواهم قهرمان صلح باشم؛ روحیه من اینگونه است
هر کس، هرکس! که وابسته به دستگاه ولایتفقیه نباشد، هر کس باشد، به این حرفها، هم میخندد هم غیظش میگیرد و دست میبرد به سوی مشتی لجن که بر دهان این شیخ بکوبد
گفتیم هر کس باشد، این کار را میکند. چرا؟ چون لازم نیست سی وهشت سال شاهد جنایات این آخوندها و در رأس آن همین رفسنجانی باشی. لازم نیست تمامی قتل و کشتارهای جنگ هشت ساله، و قتلعام سی هزار و بعد قتلهای زنجیرهیی و بعد عامل سرکوب هفت هشت قیام بزرگ ملت ایران از قیام مردم کردستان و قیام اراک و مشهد و قزوین و شیراز و خرمآباد و اسلامشهر و قیام هیجده تیر و قیامهای سال 88 را دیده باشی. لازم نیست تاریخچه عملکرد این آخوندها را در سرکوب تمامی اقوام و اهل سنت و معتقدان مذاهب دیگر و افکار دیگر بخوانی. تنها کافیست به همین اوضاع اخیر ایران و همین اعدامهای هر چند روز ده بیست نفره، که در دولت همین دار و دسته رفسنجانی و روحانی صورت میگیرد نگاهی بیندازی و کافیست حرفهای همین ماههای اخیر او را بخوانی و ببینی که این همان کسی است که در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 از تصمیمگیرندگان اصلی قتلعام بیش از 30هزار زندانی مجاهد و مبارز بود و اخیراً هم در جریان انتشار نوار آقای منتظری از فتوای جنایتکارانه امام دجال خود برای قتلعام دفاع کرد، و طلبکار هم شد که چرا تلاش میشود چهرهی خمینی دجال خراب شود!
رفسنجانی در جلسه مجمع تشخیص مصلحت رژیم در ششم شهریور95، در پاسخ به افشاگریهای مقاومت در مورد قتلعام 67 رژیم گفت: «اخیراً شهردار پاریس نمایشگاهی از بازسازی صحنههای اعدام آن زمان برگزار کرده است که حمایت از این گروه در این مقطع، جای تعجب و تأمل دارد». او که میداند بهدلیل نقش مهمی که در آن جنایت هولناک داشته آماج خشم مردم است، با نگرانی در مورد انعکاس گسترده سند آقای منتظری گفت: هدف اصلی دشمنان جهانی و داخلی در مقطع کنونی حمله به امام، مرحوم حاج احمد آقا و بیت محترم ایشان، انتقام از نقش و جایگاه بینظیر امام است... باید هوشیار عمل کنیم و راه امام را بهگونهیی تشریح کنیم که بدخواهان نتوانند سوءاستفاده کنند
اما آخرین نکته!، در مورد علت ایمان آوردن! رفسنجانی است. چه میشود که گربه «عابد و مسلمانا» می شود؟ چه میشود که گرگ پوزه در خون از کشتار و خونریزی خوشش نمیآید!؟
علت جز این است که بوی قیام مردم از شهرهای مختلف بلند شده؟ جز این است که جنبش دادخواهی و گسترش محبوبیت مجاهدین در ایران، این فرعونیان را به فکر انداخته؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر