چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۵

به ياد صمد بهرنگي كه درس برخاستن مي داد!


صمد معلم آگاهي بود. معتقد بود وقتي آگاه ميشي بايد حركت كني. همونطور كه از زبان ماهي سياه كوچولوي قصه اش گفت «شماها زياد فكر مي‌كنيد، همش كه نبايد فكر كرد، راه كه بيفتيم ترسمان به‌كلي مي‌ريزد». صمد ميخواست فكركردن، «چرا »گفتن و عزمِ تغيير كردن حتي در ذهن و قلب بچه هاي كوچيك هم جا بگيره و اون ها رو هدايت كنه. و مي گفت: «آيا نبايد به‌كودك بگوييم كه در مملكت تو هستند بچه‌هايي كه رنگ گوشت و حتي پنير را ماه‌به‌ماه و سال‌به‌سال نمي‌بينند؟ چرا دستگيري از بينوايان را تبليغ مي‌كنيم ولي هرگز نمي‌گوييم كه چگونه آن يكي «بينوا» و آن يكي «توانگر» شد؟… ادبيات كودكان بايد پلي باشد بين دنياي رنگين و بي‌خبري و دنياي تاريك و آگاه، غرقه در واقعيتهاي تلخ و درد‌آور و سرسخت اجتماعي… كودك بايد از اين پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ 
«...به‌دست به‌دنياي تاريك بزرگترها برسد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر