چهارشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۵

نامه زندانی مریم نقاش زرگران: کلاغان دزد که ایران را از ما ربوده‌اند، هرگز نمی‌توانند خوب باشند


مریم (نسیم) نقاش زرگران از هموطنان مسیحی که در زندان اوین که روز سه‌شنبه 22تیر چهارمین روز اعتصاب‌غذای خود را پشت سر گذاشت، طی نوشته‌یی با عنوان ”کلاغ“، سایه ننگین آخوندهای جنایتکار را که سال‌هاست به ایران سایه افکنده به تصویر کشیده و می‌نویسد: کلاغان دزد که ایران را از ما ربوده‌اند، هرگز نمی‌توانند خوب باشند
:در این نامه آمده است
 «زندان است و صدای کلاغ‌هایش که گاه‌ و بی‌گاه از فراز دیوارهای سکوت شنیده می‌شود. گنجشکها، طوطی، کبوتر و حتی بلبلان هم می‌خوانند، اما صدای کلاغان است که همیشه شنیده می‌شود، این قانون زندان است که اگر کلاغ نباشی، کسی صدایت را نمی‌شنود و تو نیز هر چقدر فریاد بزنی باز هم صدای او بلندتر است
اینجا در هواخوری زندان همیشه غذا برای پرندگان هست اما، مگر کلاغ‌های سیاه با بال‌های کشیده و پاهای قوی اجازه می‌دهند کسی به جز خودشان لب به غذا بزند؟ فضای اطراف بند پُر است از درختان زیبا که شاخه‌هایشان را با سخاوت برای لانه پرندگان رها کرده‌اند ولی آیا می‌شود لانه‌ای به جز لانه کلاغان بر روی این درختان دید؟ اینان اجازه نمی‌دهند که کسی به جز خودشان کاشانه‌ای برای خود بسازد. و اگر درختی هست بر رویش کلاغی لانه دارد و درخت کنارش حتماً همسایه‌ی سیاه پَری برایش به ارمغان آورده است. او حتی اجازه نمی‌دهد که گنجشکی کوچک و بی‌آزار آشیانه‌اش را کنار لانه او بسازد
این قانون زندان است که تو هر روزه کلاغ‌های سیاه سرزمینت را که سال‌هاست به کشورت سایه افکنده‌اند را در کنارت ببینی و با آنان اُنس بگیری، زیرا چاره‌ای جز این نداری. این‌جا جز کلاغان پر قدرت که عمرشان نیز بیشتر از سایر پرندگان است، نمی‌بینی
پشت این دیوارها آموخته‌ای که کلاغ مادر به‌دلیل این‌که می‌خواهد به فرزندش غذا بدهد، می‌تواند از بالا به کبوتر آرامی که در حال خوردن دانه است، حمله و او را زخمی کند. می فهمی که کلاغ پدر، حق دارد که برای حفاظت از لانه و فرزند و همسرش بیشترین سهم غذا را از جلوی قُمریهای کوچک بردارد و معلوم نیست که جوجه‌های او غذایی برای خوردن دارند یا خیر؟
در زندان که باشی می‌فهمی که کلاغ هایی که هیچ زحمتی برای یافتن غذا نمی‌کشند و با زور آن را از چنگ دیگران در می‌آورند، چقدر خوب و دوست داشتنی هستند. و انگار یادمان رفته که کلاغان دزد که ایران را از ما ربوده‌اند، هرگز نمی‌توانند خوب باشند. کلاغی که حتی نمی‌فهمد تو برای نجات فرزندش به سمت جوجه کلاغ می‌روی و با وحشی‌گری به تو حمله می‌کند، چگونه می‌تواند خوب باشد؟ کلاغ، همیشه کلاغ است و برای حمایت از خود و خانواده و لانه و جایگاه خود، دست به هر کاری می‌زند. اما آیا این بدان معناست که قناری، خانواده‌اش را دوست ندارد؟ یا او بلندترین درختها را برای لانه سازی نمی‌پسندد؟ مگر او نمی‌تواند با آن بدن ظریفش به پرنده دیگری حمله کند و با نوکش او را زخمی سازد؟
اما قناریها، قانون زندان را نمی‌پسندند و ترجیح می‌دهند دور بایستند و لانه‌هایشان را در جایی امن، دور از چشم کلاغان بسازند و گاهی برای آرامش ما صدایشان را برای‌مان هدیه می‌آورند که به‌خاطر بیاوریم آن سوی دیوارها
 زندگی جاریست و زیبایی و عشق انتظارمان را می‌کشد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر