با وجود سپری شدن بیش از هشتاد سال از مرگ ماری کوری، وی هنوز هم از مشهورترین دانشمندان جهان می باشد
نام او مترادف با کشف رادیوم است. اوهمچنین اولین زنی است که در تاریخ اهدای جوایز نوبل، دوبار به دریافت این جایزه ارزشمند نایل آمده است. اما وی در تمام طول زندگی چنان «خوب» و چنان آزاده و فروتن بود و زیست که نه انگار«مادام کوری» است
ماری اسکلودووسکا لهستانی است. از این رو بررسی مسیر زندگی غیرمعمول او بدون تعمق در وجوه مختلف ریشه های لهستانی اش ممکن نمی باشد. ماری در هفتم نوامبر ۱۸۶۷ به عنوان آخرین دختر یک خانواده پنج نفری در ورشو متولد شد و از اولین دقایق زندگی بطور دایم در احاطه شاگردان و معلمین قرار گرفت. پدر دبیر فیزیک و ریاضیات و مادر مدیر یک پانسیون دخترانه بود که خانواده نیز در همین پانسیون سکونت داشت و ماریا باید هر صبح ساعت ۶ از خواب برمی خاست تا سالن و مبلی که در اتاق غذاخوری روی آن می خوابید برای صرف صبحانه شاگردان آماده باشد
بعدها نوشت که تمام دنیا را مثل یک مدرسه خیلی بزرگ تصور می کرده است. در۴ سالگی خواندن را از خواهر بزرگتر آموخت و در ده سالگی با مرگ مادر و دو سال قبل از آن نیز مرگ یکی از خواهران، ماری را در کمترین سنین عمر با درد و رنج از دست دادن عزیزان آشنا نمود. اندوه پدر نیز تا مدتها مانع رسیدگی او به فرزندان بود. به این ترتیب ماری تسلا را فقط در خواندن و آموختن جست و چنان در درسهای خود غرق شد که همه چیز را در اطراف خود فراموش نمود. علاوه بر آن هر آنچه را که در قفسه های کتاب پدر می یافت از تاریخ گرفته تا داستانهای ماجراجویانه و حتی کتابهایی مربوط به کارهای فنی و آموزش فیزیک را نیز با علاقه و دقت مطالعه می کرد و بدینگونه نه تنها مشکلات خانواده بلکه فشار سیاسی موجود در سراسر کشور را ـ که به خصوص زندگی کودکان را مسموم می کرد ـ نیز به دست فراموشی می سپرد
لهستان در سال ۱۸۱۵ توسط روسها تصرف شده بود و پس از سرکوب آخرین قیام لهستانی هایی که بر علیه اشغالگران برخاسته بودند پلیس، معلمین و کارمندان ادارات یا روسها بودند یا لهستانی هایی که با آنها همکاری می کردند. تکلم به زبان لهستانی ممنوع و روزنامه ها، کتابها، مدارس و کلیساها نیز تحت کنترل بودند و تنها در تعداد معدودی از مدارس خصوصی لهستانی امکان حفظ و ادامه روش زندگی لهستانی وجود داشت
ماریا نیز در یک مدرسه لهستانی که زبان و تاریخ لهستان به طور مخفیانه در آن تدریس می شد به تحصیل پرداخت اما به هر حال همیشه خطر و اینکه بازرسان روسی سر برسند و شاگردان و معلمین را کنترل کنند وجود داشت ضمن اینکه این مدارس خصوصی مدرک تحصیلی هم به شاگردان نمی دادند
ماری ناچار به یک مدرسه دخترانه روسی تزاری رفت که در آنجا بچه های «همیشه مظنون و جاسوس» درس می خواندند. ماریا از این سرکوب بی نهایت رنج می برد و آرزوی آزادی سرزمین پدری در دلش غوغا می کرددر پانزده سالگی به عنوان شاگرد ممتاز مدرسه را به پایان رساند و به اتفاق خواهر و برادرش ناچار به اداره پانسیونی گردید که پدر به علت کهولت سن دیگر قادر به انجام آن نبود. در این ایام ماریا با گروهی از جوانان پر شور ایده آلیست آشنا گردید که به طور دسته جمعی اقدام به مطالعه و آموختن نموده و همزمان به بررسی مسایل ملی و اجتماعی نیز می پرداختند. این آشنایی و تماس های بعدی مسیر زندگی ماری را تغییر داد.
ماریا به اتفاق خواهر و برادرش در دوره های درس پنهانی که این گروه به نام «دانشکده های پرنده» تشکیل می دادند - با وجود ترس و خطر همیشگی از اینکه توسط پلیس مخفی روسی کشف شوند - شرکت می کردند. در بین این گروه زنان جوان زیادی بودند که در باره علوم طبیعی، مسایل پزشکی و مشکلات اجتماعی زنان در جامعه بحث و گفتگو می کردند
در روسیه نیز جنبش دیگری نظیر آنچه در لهستان جریان داشت و تقریبا همزمان با آن شکل گرفته بود و روسهای جوان نه فقط بر علیه سرکوب و عقب ماندگی در سرزمین خود مبارزه می کردند بلکه مبارزات آزادیخواهانه لهستانیها را هم حمایت می کردند. آنها دارای علایق و نیازهای روحی مشترکی با همفکران لهستانی خود نسبت به علوم و آزادی بودند. آنها می خواستند مردم تحت ستم، بی سواد و گرسنه را یاری رسانند. از این رو در کشور خود نیز غیرقانونی و تحت تعقیب بودند. این هر دو گروه با اعتقاد به برابری زن و مرد و اصول آن، لوندیهای زنانه را تحقیر و بی ارزش می دانستند
اشتفان زرومسکی رمان نویس لهستانی می گوید: «این اولین بار بود که من زنان و دختران خودآگاهی را می دیدم که می شد با آنها بدون مکالمات بی معنی مرسوم بحث کرد.» این زنان جوان روسی و لهستانی بجای داشتن لباسهای زیبا و رفتن به مجالس رقص و میهمانی، آرزوی اشتغال به کارهای تحقیقاتی و تحصیلات عالی داشتند. اما زنان در آن هنگام نه در روسیه و نه در لهستان اشغال شده نمی توانستند تحصیل کنند. به این جهت بسیاری از زنان روسی قبل از نسل ماری کوری کشور خود را ترک کرده بودند تا در دانشگاههای خارج تحصیل نمایند وهم اینان سرمشق بسیاری زنان در تمام اروپا شدند از جمله ماری اسکلودووسکا کوری. اما برداشتن اولین قدم برای تحقق آرزوی تحصیل، داشتن درآمد لازم بود
ماری ابتدا نزد خانواده ای حقوقدان در ورشو و سپس در یک ده که تنها مزارع نیشکر در آن بود، به کار پرداخت و برای کمک به مردم و آگاه ساختن آنان، اقدام به تأسیس یک کارگاه خیاطی برای زنان کارگر و یک کتابخانه کوچک لهستانی نمود. بچه های فقیر دهقانان و کارگران ده اغلب بی سواد بودند. تازه تعداد کمی هم که به مدرسه می رفتند فقط نوشتن به زبان روسی را می آموختند
ماری به اتفاق دختر بزرگتر صاحبکار و در اتاق او روزانه دو تا پنج ساعت مخفیانه و به طور غیرقانونی به این بچه ها زبان لهستانی تعلیم می داد، اما خود نیز از مطالعه و فراگیری هرگز غافل نبود. چنانچه بعدها نیز نوشت که تنها از این طریق توانسته است دانش ضروری و مهمتر از آن، مستقل کارکردن را بیاموزد
تابستان ۱۸۸۹ دوباره در ورشو و نزد فامیلی کارخانه دار شغلی به دست آورد و سپس سریعاً تماس خود را با دوستان در «دانشکده پرنده» برقرار نمود
در این دوران اما موضوع مهم دیگری نیز برای او پیش آمد و اینکه برای اولین بار توانست مسایل فیزیک و شیمی را که فقط از طریق مطالعه کتابها آموخته بود درعمل به بوته آزمایش بگذارد. امکان این کار را یکی از پسرعموهای ماریا با به راه انداختن مدرسه ای غیرقانونی در پوش یک «موزه صنعت و کشاورزی» برای او فراهم آورد که ماریا شبها و یکشنبه ها می توانست آزمایشات کوچکی را در آنجا انجام دهد و به تنهایی و با اشتیاق بی پایان به کار پردازد. آزمایشاتی که گاهی به او جرأت بخشیده و گاهی او را دلسرد می ساختند
دراین باره بعدها نوشت که این «اولین آغاز» دو موضوع را برایش روشن ساخت و اینکه هیچ پیشرفت علمی، سریع و آسان بدست نمی آید و دیگر اینکه خواست بی تردید او وقف زندگی برای کار تحقیقاتی است و... تصمیم نهایی اتخاذ شد
ادامه دارد
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر