در ماه گدشته قلب تپنده یکی از برجسته ترین نویسندگان ادبیات کارگری بازایستاد. علی اشرف درویشیان، یار و حامی محرومان و ستمدیدگان، زبان کودکان بی پناه و عضو کانون نویسندگان ایران روز پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۶ به علت بیماری ما را ترک کرد.
درویشیان طی دوران زندگی پُربار خود لحظه ای از تلاش برای رساندن صدای بی چیزان و سرکوب شدگان نیاسود. او نویسنده ای در جبهه کار علیه سرمایه و مبارزی از اردوی عدالت و سوسیالیسم بود. وی در مبارزه برای آزادی بیان و در مخالف با سانسور همواره پیشتاز بود و برای همین مورد پیگرد و آزار دژخیمان رژیمهای شاه و شیخ قرار داشت.
نبردخلق و به ویژه بخش کارگری آن درگذشت رفیق فراموش ناشدنی، علی اشرف درویشیان را به خانواده او، به جامعه فرهنگی، به کارگران، محرومان و کودکان رنج و کار و به مبارزان راه آزادی و پیکارگران جبهه ضد استبداد دینی تسلیت میگوید.
سرنوشت قانون کار
روز دوشنبه ۲۹ آبان، بزرگداشت ۲۷ سالگی تصویب قانون کار جمهوری اسلامی توسط گردانندگان تشکل دولتی و فرمایشی خانه کارگر برگزار شد. علیرضا محجوب، نماینده رژیم در مقام دبیرکلی این تشکل فرمایشی گفت که دست کسانی که «بخواهند قانونی به ضرر کارگر بنویسند» را قطع خواهد کرد. اگر قرار باشد که حرف این پایور رژیم به کرسی بنشیند، در گام اول باید دست خودش، ولی فقیه و همه کارگزاران حکومتی از حکومت و سرنوشت مردم قطع شود که طبقه کارگر و مردم محروم ایران را به چنین روزی انداخته اند.
قانون کار مصوب سال ۱۳۶۹ برآمد دوره ای از رویدادها و تحولات بعد از انقلاب ضد سلطنتی همراه با قدرت گیری استبداد مذهبی در قامت رژیم ولایت فقیه است که جایگزین قانون کار مصوب سال ۱۳۳۷ شد.
قانون کار که در دیکتاتوری مذهبی و در فقدان مناسبات دموکراتیک و نبود تشکلهای کارگری، سندیکاها و اتحادیه های کارگری و...از میان بگو مگوهای مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان زیر نظر خمینی به تصویب رسید، حقوق بنیادین کار که حقوقی جهانشمول و ثبت شده در سازمان جهانی کار است را نادیده گرفته است. به حساب نیاوردن حقوق بنیادین کار در قانون مصوبه توسط نهادهای ارتجاعی ولایت فقیه، اولین تهاجم وسیع و همه جانبه به دستاوردهای جنبش کارگری ایران از شکل گیری روابط کارگر و کارفرما در ایران تا کنون است.
حقوق بنیادین کار که می بایست بعد از سرنگونی دیکتاتوری شاه و نقش برجسته کارگران و مزدبگیران به ویژه کارگران نفت در این رویداد، به نفع کارگران تغییر داده شود، به نفع امنیت ارتجاع ولایت فقیه و استثمار بیشتر در قالب ریاضت کشی تغییر یافت.
تشکل یابی مستقل، حق ایجاد سندیکاها و اتحادیه های کارگری مستقل، حق اعتصاب، آزادی بیان و حق اعتراض از جمله حقوق بنیادی و به رسمیت شناخته شده در پیمان نامه های سازمان جهانی کار که ایران هم عضو آن است، از همان ابتدا در قوانین دست ساخته ولایت فقیه به رسمیت شناخته نشده است.
سیر رویدادها پس از شکل گیری قدرت ارتجاع مذهبی، از سیاستهای خصوصی سازی (سپردن مالکیت دولتی به خودیها، آقازاده ها و رانت خوران) تا شکل گیری اقتصاد خصولتی (شبه دولتی) ، از فساد حکومتی و قدرت گیری سرمایه داری انگلی مالی و رانت خواری تا اقتصاد مقاومتی خامنه ای،اقتصاد ایران را دچار بحران عمیق ساختاری کرده و به طبع این مسیر مخرب مانع رشد جنبش کارگری و ارتقای سطح درآمد و زندگی کارگران و مزدبگیران ایران شده است.
شیوه تعیین دستمزد و جایگزینی روابط استاد شاگردی به جای اجرای قانون کار، ناخوانی تعیین دستمزد، عدم پرداخت مزد کارگران، نقش سازمان تامین اجتماعی در خالی کردن جیب کارگران به نفع فاسدان در قدرت و تغییرات داده شده در قانون کار از جمله خارج کردن کارگاههای زیر ۱0 نفر شاغل از شمول قانون کار، تسهیل اخراج کارگران، گسترش قراردادهای سفید کاری، تبدیل قراردادهای دائمی به قراردادهای موقت که در شرایط فعلی ۹۵ درصد قراردادهای کاری را تشکیل می دهد، گسترش تبعیض جنسیتی در بازار کار، افزایش کودکان کار در کارگاهها، خیابانها، یازیافت زباله ها و.... همه اینها مواردی هستند که طی بیش از سه دهه بر کارگران و مزدبگیران در ایران تحمیل شده است.
دستگیری و به قُل و زنجیر کشیدن فعالان کارگری و فعالان سندکایی، شلاق زدن کارگران شرکت کننده در اعتصاب و اعتراضهای کارگری، دادن حبسهای طولانی به فعالان کارگری همراه با آزار و شکنجه و محرومیت درمان و بهداشت و.... از جمله مواردی است که ناقض حقوق بنیادین کارگران و مزدبگیران است.
وجود کارگرانی مانند محمود صالحی فعال کارگری، رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه (سندیکای واحد)، اسماعیل عبدی، عضو هیدت مدیره کانون صنفی معلمان ایران (تهران)، محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران (تهران)، ابراهیم مددی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، داوود رضوی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و فعالان دیگری مانند جعفر عظیم زاده، بهنام ابراهیم زاده و زنده یادان شاهرخ زمانی و محمد جراحی.... که حبسهای طولانی کشیده اند، نوعی گروگان گیری فعالان کارگری برای ایجاد ترس و جلوگیری از گسترش جنبش کارگری برای دستیابی به حقوق بنیادین کار است.
شکنجه و آزار و دستگیریهای فعالان کارگری و سندیکایی که برای حقوق خود در شکل مسالمت آمیز مبارزه می کنند نشان دهنده بالندگی و آگاهی جنبش کارگری در برابر استبداد حاکم است. اگر نظام سرکوبگر کمی دستش را از گلوی کارگران بردارد، این جنبش تبدیل به رودی خروشان، جنبشی همگانی و پیش برنده خواستهای کارگران خواهد شد.
بر این منظر، مقاومت فعالان کارگری و سندیکایی بر سر خواسته های خود، گونه ای هماوردی با نظم ظالمانه سرمایه داری و ارتجاع حاکم و حامی آنها است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر