یکشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۶

صحن بارگاه فقیه و سقف ثـریـای کـارگر


- حدیث معیشت و زندگی در ایران چیست؟ چاه‌های ایران برای که نفت بالا می‌آورند؟ معدنها برای که طلا و الماس و فلز و گوهر زمین را می‌دمند؟ کارگران برای که متاع تجارت و سلاح تولید می‌کنند؟ سرمایه‌های ملی و مادی و معنوی ایران، هزینه‌ی کدام سیاست و زندگی می‌شود؟ 
- در اشرافیت مذهبی و آخوندی، همة روزها برای همة اقشار و صنوف گوناگون، مناسبت طبقاتی شده‌اند. طبقه‌ی کارگر از استثنا بودن خارج شد و همة طبقات، دچار استثماری یکسان و برابر گشته‌اند؛ کودکان دانش‌آموز هم به پدیده‌ی «کودکان کار» تبدیل شده‌اند! 
- نصیحت نظری و توفیق عملیِ سی‌وهشت سالة فقیه سلطان برای کارگران ایران:
از صحن خانه تا به لب بام از آن من           از بام خانه تا به ثـریا از آن تو
- حداقل حقوق در ایران، حدود ۱.۵ دلار در ساعت است. این رقم در سایر کشورها حتی به 10 دلار می‌رسد.
*** *** ***
چه رؤیای خجسته‌ و شورانگیزی بود! رفتن به اولین مراسم «روز جهانی کارگر» در 11اردیبهشت 1358. چه شوق‌ و نشاطی در پوستت می‌دوید! چه امیدهایی را در افق‌ها بال و پر می‌دادی! در قوس و قزح جوانی و رنگین‌کمان آینده، چه نقش و نگاری می‌دیدی!
این‌ها را خاطراتم با من می‌گویند...
چه نوشته‌ها برای «روز جهانی کارگر» نگاشتند. چه سخن‌ها در وصفش گفتند. چه شعرها برایش سرودند. چه آهنگ‌ها در رواج حس همبستگی انسانی و اجتماعی‌اش، ساخته و نغمه و نوا کردند. چه برنامه‌ها و طرح‌هایی برای رفع ستم و استثمار از کارگران و گرامیداشت روزشان تدوین کردند. چه گردهمایی‌ها، مناظره‌ها و بحثهایی از دهان انسانها به دریچه‌ی دوربین‌ها و شیپور بلندگوها رفت تا صداهایی برای گواهی تاریخ شوند. چه بیرق‌ها و نشانه‌ها و پرچم‌هایی به‌خاطرش برافراشتند. چه نقاشی‌ها و نگاره‌هایی را سمبل اقتدار مقام و جایگاه و معنایش کرده و رسم نمودند.
این‌ها را خاطراتم با من می‌گویند. این‌ها را خیابانها‌ ، نام‌ها و چهره‌های زمانه‌های آمده از سفرهای خلق و میهنی با من می‌گویند. درآمدن از قیامی بود که با خودش بسیار رؤیاها و آرزوها زاد، پرورد و آورد... می‌رفت امید آزادی ما تا به فلک...
«روز جهانی کارگر»، ظهور تازه‌یی از پسِ قیام بهمن بود و افق ویژه و خاصی را در آینده‌ی ایران آن زمان، برای خودش آفرید. روز جهانی کارگر، شیپور آگاهی طبقاتی و فرهنگ ضداستثماری در بامداد فصل جدیدی از تاریخ مهمان بود. بسیاری را به تشریح و تفسیر و معناآفرینی از خود واداشت. بسا گروه‌ها، سازمانها، احزاب، دسته‌جات سیاسی و فرهنگی و صنفی را به درک جایگاه و اهمیت خود کشاند. حاکمیت وارث سلطنت را نیز ناگزیر، گرفتار اهمیت تاریخی و انسانی‌اش کرد...
کارگران در چرخ‌دنده‌ها‌ی اشرافیت آخوندیاکنون همان خیابانها، نام‌ها و چهره‌های آمده از زمانه‌های میهنمان، با ما حرف‌های دیگری دارند. اکنون بسیاری عدد و رقم و جدول‌ هست که با ما از شکاف عمیق طبقاتی و استثمار افزون‌شونده‌ی کارگران حرف می‌زنند. (این آمار و اعداد را در ادامه‌ی مقاله خواهیم دید.) سرآغاز سخنشان این است که حاکمیت میراث‌بر سلطنت، سودای دیگری داشت. در جوهر این سودا، آگاهی‌کُشی و آزادی‌ستیزی بود. این، همة ماجرا از پسِ قوس و قزح و رنگین‌کمان قیام بهمن بود که «یک‌دم در این ظلام درخشید و جست و رفت». آن گروه‌ها، سازمانها، احزاب، دسته‌جات سیاسی و فرهنگی و صنفی نیز بسته به رابطه و تنظیمشان با حاکمیت آگاهی‌کش و آزادی‌ستیز، خود را با علت و ریشه‌ی فاصله‌ی عمیق طبقاتی در ایران، تعیین‌تکلیف کردند.
بله، از آنجاکه «هر جا که آزادی نیست، همه‌چیز سیاسی می‌شود»، فاصله‌ی طبقاتی در ایران پس از قیام بهمن نیز بیشتر از قبل، سیاسی شد و با سرنوشت حاکمیت اشرافیت جدید، گره خورد. اشرافیت تاج‌دار واژگون شد و اشرافیت عمامه‌دار بر همان سریر نشست.
در اشرافیت جدید مذهبی و آخوندی، همة روزها برای همة اقشار و صنوف گوناگون، مناسبت طبقاتی شدند. به این ترتیب بود که طبقه‌ی کارگر از استثنا بودن خارج شد و همة طبقات، دچار استثماری یکسان و مساوی و همه‌گیر شدند؛ حتی کودکان دانش‌آموز هم به پدیده‌ی «کودکان کار» تبدیل شدند! درآمد کارگران زحمتکش و بقیه‌ی اقشار و رنجبران، صرف و هزینه‌ی توسعه‌طلبیهای برون‌مرزی اشرافیت جدید آخوندی گردید. سفرة فقر از خانه‌های یک طبقه به همة طبقات، تعمیم و گسترش داده شد تا کارگران، نازپرورده و خاص نباشند!
فقیه شهر و یغمای خوان ایراندر توجیه ایدئولوژیک این استثمار فراگیر و همه‌جانبه، فقیه شهر هم ایراد سخن کرد که «خدا هم کارگر است!» و درعین‌حال، امت همیشه در صحنه‌ هم حواس جمع باشد که «اقتصاد مال خر است!». هیچ سلطان و امپراتور و امیری را در تاریخ جهان نمی‌یابیم که هم‌چون این فقیه سلطان، نان سفره‌ی کارگران و رنجبران و ستمدیدگان و کودکان را با خدا قسمت کند. کدام خدا؟ خدایی که خمینی صاحب تخت و منبرش کرد تا از قبل آن، اقتدار حکومتش «اوجب واجبات» باشد. به این ترتیب، «اوجب واجبات» هم مرجح بر همة امور طبقاتی، صنفی، اخلاقی، وجدانی و شرافت انسانی شد.
این‌گونه شد که ساختار طبقاتی جامعة فعلی ایران، با حاکمیت فقیه سلطان، تقسیم زمینی ـ الهی شد تا «از صحن خانه تا به لب بام» در یـد و کف نظام او باشد، از «بام خانه تا به ثریا» هم از آن همة طبقات خلق ـ و نه فقط کارگران! ـ چرا که سایه‌ی استثمار اشرافیت آخوندی باید بر تمامیت امت، یکسان تعمیم یابد! چه اشکال دارد که:
ور نبود بر سر خوان، آن و این 
هم بتوان ساخت به نان جوین
ور نبود جامه‌ی اطلس تو را 
دلق کهن، ساتر تن بس تو را
ور نبود مشربه از زر ناب 
با دو کف دست، توان خورد آب...» (شیخ بهایی، از شاعران قرن دهم)
مابه‌ازای آنچه که اشرافیت آخوندی از سفره‌ی کارگران، کارمندان، معلمان و فرهنگیان، استادان دانشگاه و همة اقشار و طبقات برداشته و خرج دخالت سیاسی و نظامی در عراق، سوریه، یمن، اردن، لبنان، فلسطین، افغانستان، ونزوئلا و بالکان می‌کنند، به جایش سرمایه‌های اخروی و معنوی و الهی، نثار امت اسلامی کرده‌اند. در این تبادل پایاپای مادی و معنوی، از حق نگذریم، همة معنویات را در کف جامعة ایران ریخته‌اند و مادیات دنیوی‌اش هم نثار حریم و حرم ولی مسلمان و شورای نگهبان و سپاه پاسداران. سری به آمار بیکاری، فقر، اعتیاد، خودکشی، فساد سازمانیافته، رانت‌خواری، شبکه‌ی قاچاق سراسری، فساد اخلاقی و تباه شدن زیرساخت‌های نظام مدنی و اجتماعی ایران کنونی بزنیم تا دستمان بیاید که یک «روز جهانی کارگر»، چگونه به تمام سال تعمیم یافته و همة اقشار و طبقات را دربر گرفته است!
داد و ستد فقیه سلطان با کارگران ایرانبه‌جاست تبادل و داد و ستد عادلانه و الهیِ فقیه سلطان با کارگران و امت ایران را از زبان تمثیلیِ حکایتی نقل کنیم که مردم ما با آن بسیار آشنایند و بر زبان می‌رانند. داستان دو برادر که بر سر تقسیم ارثیة پدر، برادر بزرگ بر منبری می‌رود که اشرافیت آخوندی 38سال بر کرسی آن جلوس نموده است. جنابش بر سر تقسیم ارثیه، با برادر کهتر، این‌گونه ایراد سخنان می‌کند ـ و این را نصیحت نظری و توفیق عملیِ سی‌وهشت ساله‌ی فقیه سلطان برای کارگران ایران بخوانید ـ :
این تاس خالی از من و آن کوزه‌یی که بود 
پارینه پر ز شهد مصفا، از آن تو
یابوی ریسمان‌گسلِ میخ‌کن ز من 
مهمیز کله‌تیز مطلّا از آن تو
آن قوچ شاخ‌کج که زند شاخ، از آن من 
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگدزن از آن من 
آن گربة مصاحب بابا، از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من 
از بام خانه تا به ثـریـا از آن تو» 
(گزیده‌یی از قطعه‌ی «ماندة بابا»، سرودة وحشی بافقی، از شاعران قرن دهم) 
حالا در این تقسیم عادلانه‌ی ثروت ایران، مختصات کنونیِ زحمتکشان و کارگران ایران و حاکمیت اشرافیت فقیه، این شده است که: کار بیشتر از من، استثمار بیشتر از تو. گرانی بیشتر از تو، فقر بیشتر از من. «مدیران 30، 40 میلیونی» و نظرکرده‌های «500 میلیونی» از آن تو، «حقوق ماهانه‌ی ۱.۴ میلیونی با پنج سر عائله» از آن من. چپاول نجومی و سازمانیافتة دولتی و آخوندی از آن تو ـ دست به دهان بودن، چند شغله بودن، جان کندن و عمر بر سر قوت لایموت گذاشتن از آن من. شبکه‌ی اختاپوسیِ آقازاده‌ها و نظرکرده‌های فقیه سلطان از آن تو، شبکه‌ی چند ماه بدون حقوق، بیکاری، ترک تحصیل، کلیه و استخوان فروشی و گورخوابی از آن من...
به‌راستی حدیث معیشت و زندگی در ایران چیست؟ چاه‌های ایران برای که نفت بالا می‌آورند؟ معدنها برای که طلا و الماس و فلز و گوهر زمین را می‌دمند؟ کارگران برای که متاع تجارت و سلاح تولید می‌کنند؟ سرمایه‌های ملی و مادی و معنوی ایران، هزینه‌ی کدام سیاست و زندگی می‌شود؟
حدیث معیشت کارگران از زبان آمار و اعداد
وضعیت اقتصادی جامعة ایران ـ به‌خصوص آنچه سهم کارگران می‌شود ـ همان «مجملی» است که همگان «حدیث مفصل از آن می‌خوانند». اما جا دارد این حدیث را از زبان آخرین آمار و ارقام بخوانیم.
سایت «آرین ـ Arian» در 6اردیبهشت 96 به انتشار اخبار مربوط به افزایش دستمزد کارگران در این سال پرداخته و عدد نهاییِ در نظر گرفته شده از جانب مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی رژیم را این‌طور نقل می‌کند: «مجموع دریافتیِ ماهانه‌ی افراد متأهل با دو فرزند: 1134596 تومان خواهد بود».
این دخل و درآمد را که با خرج و هزینه‌ی زندگی در ایران مقایسه کنیم، به علت همة ناهنجاریهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی پی می‌بریم. سایت «باشگاه خبرنگاران جوان» در گزارش 7اردیبهشت 96 می‌نویسد: «کارگران می‌گویند روند افت قدرت خریدشان هم‌چنان ادامه دارد، به‌نحوی که هزینه هر خانوار 4نفره در ماه، ۳.۲ میلیون تومان شده است... تأمین معیشت و تنظیم دخل و خرج، از بزرگترین و مهمترین چالشهای خانوارهای ایرانی است و همة افراد جامعه از پر درآمد و کم‌درآمد تا بی‌درآمد را با خود درگیر می‌کند».
در ادامه، به آثار این سیاست ویرانگر اقتصادی و اجتماعی می‌پردازد و می‌نویسد: «از این‌رو آنها اغلب مجبور می‌شوند بخش‌هایی از نیازهای زندگی خود مانند تفریحات، سفرها، حتی بخشی از درمان و تحصیلات فرزندان را بزنند تا بتوانند منابع اندک مالی برای مخارج مهم‌تر مانند مسکن و خوراک، داشته باشند».
در پایان از قول دبیرکل کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران نقل می‌کند که: «دریافتی یک‌سوم کارگران زیر 700هزار تومان در ماه است... دست‌کم یک‌سوم از کل مشمولان قانون کار کشور، حداقل‌بگیر هستند که حتی حداقل مزد 712هزار تومانی نمی‌تواند هزینه‌های 10روز اول ماه را نیز تأمین کند».
یک سایت اینترنتی در 7اردیبهشت 96 از قول خبرگزاری ایسنا نقل کرده است: «در سال گذشته، تهران با متوسط هزینه‌ی ماهانه‌ی زندگی دو میلیون و 280هزار تومان برای هر خانوار، پر هزینه‌ترین شهر ایران بوده است. این مبلغ به نسبت سال 1391، 52هزار تومان افزایش داشته است... بر اساس این گزارش، خانوارهای تهرانی‎ ، ماهیانه یک میلیون و ۸۴۰ هزار تومان صرف هزینه‏‌های غیرخوراکی چون اجاره بها، آب و فاضلاب، سوخت و روشنایی، لوازم و اثاث منزل، خدمات بهداشتی و درمانی، حمل و نقل می‌کنند و تنها ۴۴۵ هزار تومان برای هزینه خوراکی می‌ماند».
نکوداشت روز جهانی کارگر، ملوث به ابتذال فرهنگ ولایت‌فقیهدر همه‌جای دنیا روز جهانی کارگر توسط ارگانهای مستقل کارگری و جوامع مختلف سیاسی و فرهنگی در همبستگی با کارگران و برای ایفای حقوق آنان برگزار می‌شود. در دو سال اول بعد از انقلاب بهمن 57 هم این روز توسط سازمانها، احزاب و گروه‌های مستقل از حکومت برگزار می‌گردید. از آن پس، نفس برگزاری مراسم و آیینهای روز جهانی کارگر، مرادف با چالشهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی برای حاکمیت ولایت‌فقیه بوده و می‌باشد. از این‌رو آنچه نشانی از بزرگداشت این واقعه و سنت تاریخی در ایران کنونی ندارد، روز جهانی کارگر می‌باشد. آمران و عاملان حکومتی هستند که باید و نباید و باشد و نباشد این روز را تعیین می‌کنند. نخست برای آن‌که اهمیت اول ما مه (یازده اردیبهشت) را از تیزی و شاخص استحقاق حق کارگران می‌اندازند، بعد به‌جای آن، هفته‌ی کارگر راه می‌اندازند. دوم هر گونه برنامه و مراسم مستقل را از پیش لغو و منتفی می‌کنند؛ به‌جایش همه‌چیز را به جانب محراب و بیت ولایت‌فقیه و شاخ و برگ‌های نظرکردة ولایت و حکومت سوق می‌دهند. نتیجه این‌که همه‌چیزِ «روز جهانی کارگر» را تحت کنترل و هدایت حکومت می‌گذارند تا به آن جنبه‌ و جلوة آیینی اسلامی ـ حکومتی بدهند و هم‌چون بسیاری مفاهیم و ارزش‌ها، این یکی را هم ملوث به ابتذال ایدئولوژی و فرهنگ آخوندی می‌کنند.
خبرگزاری ایلنا در 7اردیبهشت 96 از قول مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی رژیم، برنامه‌ی هفته‌ی کارگر را این‌طور اعلام می‌کند: «اولین روز هفته کارگر - 5 اردیبهشت - که به نام «اسلام ناب محمدی، ایمان و امید» نام‌گذاری شده، برنامه دیدار مدیر کل و نمایندگان تشکل‌های کارگری و کارفرمایی با نماینده ولایت فقیه در استان انجام خواهد شد.
6 اردیبهشت که با عنوان «کارگران، ولایت، اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال» نامگذاری شده، دیدار مدیرکل و کارگران منتخب و نمایندگان بسیج کارگری و تشکل‌های کارگری و کارفرمایی با رهبر معظم انقلاب خواهد بود.
روز پنجشنبه 7 اردیبهشت که با عنوان «کارگران، تأمین اجتماعی، ایمنی و بهداشت کار» نامگذاری شده، دیدار مدیرکل و رؤسای ادارات تابعه با خانواده‌های جانبازان و شهدای کارگری... صورت خواهد پذیرفت.
برنامه‌های چهارمین روز هفته کارگر که با عنوان «کارگران، مهارت، معنویت و نشاط اجتماعی» نامگذاری شده، همایش پیاده‌روی خانواده کار و تلاش شهرستان محلات و حضور یک‌پارچه جامعه کار و تولید در نماز عبادی و سیاسی جمعه و برگزاری نمایشگاه از خدمات دستگاههای تابعه وزارت متبوع در محل نماز جمعه اراک انجام خواهد شد.
عنوان پنجمین روز از هفته کارگر، «کارگران، تعالی خانواده و زنان کارگر، مسئولیت اجتماعی» است که دیدار از کارگر نمونه زن سرپرست خانوار استان و برگزاری گردهمایی شورای اسلامی کار استان... در دستور کار خواهد بود.
ششمین روز هفتة کارگر با عنوان «کارگران، بسیج کارگری، ایثار و مقاومت» نام‌گذاری شده که عمده‌ترین برنامه این روز، برگزاری همایش روز قشر بسیج کارگری در فرهنگ‌سرای شهر همراه با نمایشگاه ابتکارات کارگران بسیجی با حضور مسئولان جامعه کار و تلاش است.
مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان مرکزی با اشاره به یازدهم اردیبهشت روز جهانی کار و کارگر تأکید کرد: در این روز، دیدار کارگران منتخب با رئیس‌جمهور انجام می‌شود».
تفاوت شگفت‌انگیز حداقل حقوق کارگران ایران با سایر کشورها
در پایان این نوشته، به کارنامة می‌رسیم که گویای وجوه تمام‌عیار نظامی است که همة هم و غم و اراده‌ی خود را صرف و خرج سرکوب، زندان، اعدام، صدور ارتجاع، چپاول و تطاول سرمایه‌های ملی و انسانی کشور ما نموده و ادامه می‌دهد. این کارنامه، بدون هیچ شرحی، با اعداد و ارقامی شگفت‌انگیز، تفاوت سطح زندگی و حقوق شهروند ایرانی را با نمونه‌های مشابه در برخی کشورهای جهان نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که چطور وقتی در جامعةی مسائل بنیادین «آزادی و حقوق‌بشر» در محاق‌اند و از سوی حاکمیت توتالیتر مذهبی به هیچ انگاشته می‌شوند، ساختار مدنی و اجتماعی و اقتصادی از هم می‌پاشد و سال به سال سیر قهقرایی طی می‌کند.
سایت باشگاه خبرنگاران جوان در 7اردیبهشت 96 می‌نویسد: «در حالی که حداقل حقوق در کشور ما حدود ۱.۵ دلار در ساعت است، این رقم در سایر کشورها حتی به 10 دلار می‌رسد... جدول کشورهایی که بیشترین حقوق را به کارگران خود پرداخت می‌کنند، به شرح ذیل است» :
در نمونه‌یی دیگر، جداولی را شاهدیم که سایت آرین در 6اردیبهشت 96 بر روی اینترنت گذاشته است. در این جداول، شهروند تحت حاکمیت آخوندها، هم در دستمزد سالانه و هم در افزایش حقوق نسبت به سال قبل، در رتبه‌ی آخر واقع است. این جدول‌ها فقط عدد و رقم اقتصادی نیستند، بلکه بیش از آن، معنای سیاسی و اجتماعی دارند که بازتاب کارنامة کمیت و کیفیت رابطه‌ی دولتها با مردم می‌باشد و نیز درصد پیشرفت و توجه به حقوق‌بشر در جوامع گوناگون را نشان می‌دهند.
 
توجه داشته باشیم که درآمد و سرمایه‌ی ملی ایران بسا بیشتر از هر یک از کشورهای نامبرده در جدول فوق می‌باشد. این هم معنای سیاسی و اجتماعی و سطح حقوق‌بشر را در ایران تحت حاکمیت نظام توتالیتر مذهبی نشان می‌دهد.
بلوغ یک تاریخچه در یک «نـه» آن روی صحن خانه‌ی ولایت‌فقیه که تا بامش را در ید انحصاری خود و نظرکردگان حکومتش گذاشته، اعتراض و عصیان و مبارزات کارگران ایران بوده است. این اعتراض هر سال نسبت به سال قبل بیشتر و کیفی‌تر شده و ادامه دارد. در دهه‌ی گذشته، به‌طور میانگین هفته‌یی نبوده که کارگران در تهران و دیگر شهرهای ایران علیه تضییع حقوقشان توسط آمران و عاملان حکومتی، فریاد نکشیده و مشت بر دیوار قلعه‌ی حکومت چپاول و جنایت نکوبیده باشند. معضل لاینحل و کلاف سردرگم بیکاری و فقر و تعطیلی کارگاهها و کارخانه‌جات، بدل به جنگ گرگ‌های حکومتی و کاندیداهای انتخاباتشان شده است. رنج و شکنج و استثمار انباشته‌ شده‌ی تمام طبقات و صنوف گوناگون جامعة ایران، با ایستادگی و مبارزاتشان، دارد به بلوغ سیاسی و اجتماعی‌اش می‌رسد. این بلوغ و آثارش به دامن و دایره‌ی نظام ولایت‌فقیه کشیده است و دهان آمران و عاملان چپاول و جنایت 38ساله را ناگزیر به اعتراف کرده است.
اکنون از منظر «روز جهانی کارگر»، یک تاریخچه از رنج و مرارت و استثمار و سرکوب خلقی با چنین سطحی از زندگی که حاکمیت ولایت‌فقیه بر او تحمیل کرده است را برابر نمایش انتخاباتیِ پیش رو بگذاریم. تمام این تاریخچه و صدارت سلطان فقیهی چون خمینی تا کاندیداهای آزمون شده‌ی این صدارت 38ساله، همراه با اعداد و ارقام و واقعیت زندگی کنونی مردم ایران، با دردی مشترک، هم‌نوا و یک‌صدا و متحد ندایمان می‌دهند که پاسخ شایسته‌ی ایران به این انتخابات نمایشی، «نـه» قاطع به مثلث «ولایت فقیه ـ شیاد ـ جلاد» می‌باشد. همة مناسبت‌های سالانة کشور ما، سرنوشتی یک‌سان یافته‌اند و دیگر تفاوتی میانشان نیست. روز جهانی زن، همان روز جهانی کارگر و همان روز جهانی «نه» به اعدام است. همة این روزها را به تحریم 
قاطع نمایش و سیرک ضدآزادی آخوندها، بالغ و متبلور کنیم...
https://www.mojahedin.org/news/197591

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر