دادگاه هاي چند دقيقه اي زندانياني را كه حاضر به نفي عقيدهي خود نبودند،
به پاي چوبه هاي دار ميفرستاد. به ياد آنان كه «نه» گفتند به هيأت مرگ و خنديدند بر هيبت مرگ
اينروزا ذهنم پر از تصوير سرخ شصت و هفته
نسل امروزم كه باشم شصت و هفت يادم نرفته
واي از اون فتواي نفرت توي تابستون تفته
آه ازون مرداد غمگين، خونيه هفت روز هفته
ماشين اعدام فوري، نوبت من نوبت تو
حاكماي شرع ِ وحشت مرگ كسب و كارشون بود
كشتن انسان ترين ها رونق بازارشون بود
رها كن گردن محبوبهها رو
هنوزم شهر زير ِ قتل عامه
هنوزكار من و تو ناتمامه
طوقيامون بالهاشون دونه دونه چيده ميشد
اونروزا دوربين نبود و لحظه ها رو حك نميك0رد
خاك ايران غرق خون بود، باز دنيا شك نميكرد
رها كن گردن محبوبه ها رو
هنوزم شهر زير ِ قتل عامه
هنوزكار من و تو ناتمامه
دادگاهاي خلاصه، ازدحام توي راهرو
تبر بردارو بشكن چوبهها رو
رو گلوي هر كبوتر رد حلقه ديده مي شد
تبر بردارو بشكن چوبه ها رو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر